ثمره زندگیمون امیر رضا ثمره زندگیمون امیر رضا ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

فرشته آسمونی

ورود امیررضای عزیز به 21 ماهگی

سلام به عزیز دل مامان و همه دوستای گلم پسر گلم تولد 21 ماهگیت مبارک          چه زود دیر می شود........چه زود امیررضای عزیزم بزرگ شده.......هیچ وقت فکر نمیکردم اینقدر زود پسری مامان بزرگ بشه و من در افسوس روزهای اول دنیا اومدنش باشم......اولین لبخند پسری و همه اولین ها امیررضا بزرگ شده و خیلی خیلی شیطون........ میگم شیطون و شما میخونین شیطون....... باید در همه لحظه ها مواظبش باشم تا چیزی پاییین نندازه و چیزی رو دهنش نکنه و چیزی رو نشکونه......خلاصه باید هشت چشمی مواظبش باشم..... کارهای زیادی پسری یاد گرفته و حرف زدنش که دیگه جیگر مامان بلبلی شده برا خودش......دیگه تقریبا جمله بندی ...
31 ارديبهشت 1393

روز مرد بر مردای خونم مبارک

سلام به گل پسری سلام به همسر عزیزم مردای خونه من امیررضای عزیز و بابایی مهربونش روزتون مبارک      باباجون عزیز و همسر گرام از اینکه برای ما این همه تلاش میکنی تا ما تو راحتی زندگی کنیم خیلی خیلی ممنون و نمیدونیم چی جوری قدردان این همه زحمتت باشیم....... خیلی خیلی باباجونم آقاجون و پدر جون     ...
22 ارديبهشت 1393

ولادت حضرت علی بر همه شیعیان مبارک

حجت حق، از حریم حق، به امر حق عیان شد                                                            روشن از نور رخش، ارض و سما، کون و مکان شد خانه زاد حق ولادت یافت اندر خانه ی حق                               ...
22 ارديبهشت 1393

سفرنامه کربلای امیررضا

سلام سلام به گل پسرم و همه دوستای گلم از همه دوستای گلم معذرت میخوام.......خیلی ممنون که جویای احوال ما بودین....مخصوصا مامان فاطمه جونم و مامان امیرعلی عزیز حالا از هر چی بگذریم سخن دوست خوش تر است کربلا.......نمیدونین با شنیدن و زمزمه این کلمه چه حسی بهم دست میده چه برسه بخوام براتون از خاطرات روزهایی که اونجا بودیم براتون بنویسم..... ما صبح روز دوشنبه راه افتادیم......امیررضا هم پسری خیلی خوب بود و تنها مشکل من با این پسر گل این بود که پسری سوار ماشین شدیم شیر خوردن رو شروع میکنه و مقصد تموم میکنه.....یه ذره از این حد کمتر چون جمعی که ما رفتیم یه جمع 25 نفره از دوستای بابایی امیررضا بود و تقریبا همشون بچه کوچیک داشتن امیررض...
14 ارديبهشت 1393
1